نامه بیستم
عسل مامانی سلام میخوام از دیروز واست بنویسم که جمعه بود و ما خونه بودیم تو هم از صبح که ساعت 9.30 از خواب بیدار شدی تا غروب اصلاً نخوابیدی واقعاً اذیت میکردیا اصلاً نذاشتی مامانی کاراشو بکنه وروجک من همین که میذاشتمت پایین بسمت تلویزیون تو یه چشم به هم زدن میدیدم برگشتی مبل رو گرفتی سرپا وایستادی قربونت برم الهی غروبم با هم رفتیم انزلی کلی واست چیز میز خریدیم ولی تو همش جیغ و داد میزدی خانومای فروشنده از دستت اسیر بودن اینقد که نازت میکردن و تو واسشون میخندیدی میخواستن بخورنت مامانی واییییی خوب شد قورتت نداندن جوجو!!!!!!! شب که برگشتیم رفتیم خونه مادر جون کلی هم اونجا بازی کردی (بدو بدو بدو اومدمااااا...
نویسنده :
مامان لاله
11:52